شش ماهگی و نگار
سلام دختر من ببخش که دیر به دیر میام ماشالا انقد تو فوضولی که نمیزاری مامان بیاد بنویسه همش دوس داری در خدمت شما باشیم اندر احوالات این چند روز گذشته باید عرض کنم که: دوشنبه به همراه بابایی رفتیم بهداشت و واکسن شما رو زدیم قربونت برم کلی گریه کردی اما دیگه تا شش ماه دیگه راحت شدی نفسکم شبشم یک ذره ای داغ بودی اما خداروشکر تب نکردی دختر نیم ساله ی من ماشالا حسابی با شیرین کاریات خودتو تو دل همه جا کردی وقتی شروع به دد گفتن میکنی دیگه ول کن نیستی همش دوس داری به تو توجه کنیم الهی قزبونت بشم چند شب پیش از روروکت افتادی و یکم کنار چشمت زخمی شد بازم خدار رحم کرد عزیزم که چشمت طوری نشد کلی اعصابم خورد...
نویسنده :
♥مامان مرجان♥
20:34